گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
یک شنبه 8 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 557 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
گـر چـه روزی تیــره تـر از شــام غم باشد مـرا
در دل روشــن صفــای صبحــدم بــاشـد مـرا
زرپرستـی خـواب راحـت را ز نرگس دور کـرد
صـرف عشـرت میکنـم گـر یک درم باشد مـرا
خـواهش دل هـر چـه کمتر شـادی جـان بیشـتر
تا دلـی بـــی آرزو باشـــد چــه غــم باشد مرا
در کـنار مـن ز گــرمی بــر کنـاری ای دریـــغ
وصـل و هجران غـم و شادی به هـم باشد مرا...
رهی معیری
برچسبها:
رهی ,
رهی معیری ,
شام تیره ,
تیره ,
دل روشن ,
دل ,
صفا ,
صبحدم ,
زر پرستی ,
خواب راحت ,
نرگس ,
عشرت ,
دل ,
شادی ,
جان ,
بی آرزو ,
غم ,
دریغ ,
وصل و هجران ,
وصل ,
هجران ,
غم و شادی ,
غم ,
شادی ,
شعر ,
بیت ,
اشعار ,
ابیات ,
اشعار رهی معیری ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 8 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 555 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میــان لاله و گـل آشیـــانـی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سـرو روان اشـک روانـی داشتــم
آتشم بر جـان ولی از شکوه لب خامش بود
عشــق را از اشـک حسرت ترجمانی داشتم
چـون سرشک از شوق بودم خاکبوس در گهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سـرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمـانی داشتــم
درد بـی عشقـي زجانـم بـرده طاقت ورنه من
داشـتـم آرام تـا آرام جــانــی داشــتــم
بلبـل طبعــم «رهی» باشـد زتنهــایی خمــوش
نغمـههـا بـودی مــرا تـا هـم زبانـی داشتــم
برچسبها:
رهی ,
رهی معیری ,
یاد ایام ,
گلشن ,
فغان ,
لاله وگل ,
آشیان ,
شمع طرب ,
پروانه وار ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 8 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 608 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
از صحبت مـــردم دل نـاشــاد گـریـزد
چون آهـوی وحشی که ز صیاد گــریزد
پــروا کــند از باده کــشان زاهـد غـافل
چون کـودک نادان که ز استـاد گـریـزد
دریـاب کــه ایام گــل و صبـح جـوانی
چون برق کـند جلوه و چون باد گـریزد
شادی کـن اگـر طالب آسایش خویشـی
کاسودگـــی از خــاطــر ناشاد گریزد
رهی معیری
برچسبها:
رهی معیری ,
رهی ,
معیری ,
شعر ,
اشعار ,
ابیات ,
تک درخت ,
صحبت مردم ,
دل ناشاد ,
آهوی وحشی ,
صیاد ,
باده کشان ,
زاهد غافل ,
زاهد ,
غافل ,
کودک نادان ,
استاد ,
ایام گل ,
صبح جوانی ,
برق ,
باد ,
شادی ,
آسایش ,
آسودگی ,
خاطر ناشاد ,
بهترین اشعار رهی معیری ,
گزیده ای از اشعار ناب رهی معیری ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 8 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 1871 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم
غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
رهی معیری
برچسبها:
رهی معیری ,
رهی ,
معیری ,
ابیات ,
بیت ,
شعر ,
کم نظیر ,
ادبیات ,
عاشقانه ,
بی دردان ,
فریاد ,
بی حاصل ,
شکوه ,
دل ,
صاحبدل ,
پرده ,
گل ,
شمع ,
گریه ,
محفل ,
رسوا ,
پیشه ,
پیمانه ,
باطل ,
افلاکیان ,
اشعار رهی معیری ,
غبار کوی ,
غرق تمنا ,
نخل سرکش ,
سرو سهی ,
تک درخت ,
http://lonetree ,
lxb ,
ir ,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
|
|
|